تابستان در کپنهاگ است، زمان روزهای بی پایان و شب های بی اعتنا است. سیمون یک دانشجوی پزشکی 23 ساله است. او و دوستانش جشن می گیرند و می نوشند و دختران را تعقیب می کنند و روز بعد از خواب بیدار می شوند تا همه چیزبیشتر ادامه متن
تابستان در کپنهاگ است، زمان روزهای بی پایان و شب های بی اعتنا است. سیمون یک دانشجوی پزشکی 23 ساله است. او و دوستانش جشن می گیرند و می نوشند و دختران را تعقیب می کنند و روز بعد از خواب بیدار می شوند تا همه چیزبیشتر ادامه متن